90 دقیقه کلنجار با قلعه نویی متحول شده
امیر قلعه نویی از آن دسته مربیانی است که حرف هایش در هر حالتی شنیدن دارد. او که با قهرمانی استقلال در لیگ برتر ایران فصل گذشته و نیز موفقیت در لیگ قهرمانان آسیا در اوج موفقیت است.
علاوه بر این امیر صاحب رکورد جالب توجهی شده که به نظر می رسد حالا حالاها دست نخورده باقی خواهد ماند. به دور از غوغای مسایل روز فوتبال 90 دقیقه با او کلنجار رفتیم. با کسی که لابلای سوالات ما قبول کرد که متحول شده است و امروز مسایل فوتبال را با گذشته متفاوت می بیند.
سرمربی استقلال که خود را آماده سفر خارجی برای تشکیل اردوی آمادگی تیمش می کرد در روزهای پر مشغله با حوصله و دقت پاسخگوی سوالات ما شد. شما عزیزان را به خواندن این مصاحبه دعوت می کنیم:
*حدود سی و چند سال پیش یك خبر كوچك در كیهان ورزشی چاپ شد تحت این عنوان که «پای امیر قلعهنویی شكست». امیر قلعهنویی كه تنهاشاید شانزده ساله بود و در زمین های خاكی هم بازی میكرد. رسانهورزشی ما در بخش فنی آن قدر قوی بود كه تشخیص میداد فوتبالیستی آیندهدار است و به سراغش رفت. اکنون كه تعداد نشریات ورزشی این همه زیاد شده و فضا برای پرداخت مناسب تر شده است و باید از این نوع كارها بیشتر شود اما چنین خبری نیست. برای شروع شما ابتداوارد آن فضا شوید كه امیر قلعهنویی چگونه از زمینهای خاكی آمد و به این درجه از رشد رسید؟
-بسم الله الرحمن الرحیم. آن موضوع كه شما گفتید مال دورانی است كه دو مجله خوب كیهان ورزشی و دنیای ورزش چاپ میشد . واقعا در آن زمان قلم، حرمت و قداست داشت. آن زمان كسانی كه قلم میزدند خدا را در نظر میگرفتند. در قلم زدن، انصاف را در نظر داشتند. من یادم است كه صفحاتی در كیهان ورزشی بود به نام فوتبال محلات و صفحاتی را هم به تیمهای پایه اختصاص داده بودند. شما میدانید درگذشته دو بحث مهم در فوتبال در میان بود. یكی بحث آموزشگاهها بود كه متاسفانه بعد از انقلاب به مشكل برخورد و دیگری بحث فوتبال محلات و به قول ما قدیمیترها، زمینهای خاكی بود.
خوشبختانه كیهان ورزشی این مسائل را خیلی خوب پوشش میداد، برایش فرقی هم نمیكرد و روی تیمهای سازنده مثل راهآهن، هما و بانك ملی اشراف كامل داشت.افرادی در كیهان ورزشی بودند كه مسائل فنی را بررسی میكردند. من مطلبی را در مورد خودم در خاطرم دارم. مجله کیهان ورزشی بعد از بازی شاهین و استقلال روی جلد خود تیتری زده بود با عنوان «قلعهنویی بالاتر از فوتبال ایران». در آن زمان حدود هفده سال داشتم. كیهان ورزشی و دنیای ورزش به این مسائل خیلی توجه داشتند و همیشه به متن و بسترسازی و مسائل اخلاقی ورزش میپرداختند. مثل الان نبود كه مسائل حاشیهای مطرح است، مسائلی كه نه به ورزش و نه به آدمها میتواند كمك كند. علت این نارسایی هم تعدد بیرویه نشریات ورزشی است كه الان داریم. حدود 14 نشریه ورزشی داریم كه اگر هر كدام لااقل پنج صفحه راجع به مسائل فنی فوتبال بنویسند چیزی حدود هفتاد صفحه در روز میشود بنابراین برای سهولت كار به مسائل حاشیهای میپردازند. اصل ورزش و فوتبال نه تنها در مطبوعات بلكه از سوی خود مربیان هم فراموش شده است.آن موقع علاوه بر رسانهها كه به مسائل فنی فوتبال میپرداختند بستر هم موجود بود. مثلا در زمینهای خاكی یك سری افراد علاقهمند بودند. قدیمیها میآمدند و پای كار میایستادند. یك بستر در آنجا موجود بود تا رسانهها به آن توجه كنند اما الان حتی آن بستر هم وجود ندارد. آیا شما چنین اعتقادی ندارید؟
الان زمینهای خاكی نابود شده اند. یادم هست یك بازی در زمین خاكی داشتیم كه در خیابان قیاسی بود. اگر اشتباه نكنم آن جا یكی از رفقایمان فعال بود به نام احمد قیاسی كه پسرعموی آقای كریم قیاسی میشود. او آن جا تیمداری میكرد. ما یك بازی با تیم آقای ضیاء عربشاهی داشتیم كه پنج هزار نفر تماشاچیداشت. خیلی از فوتبالیستها از آن زمینهای خاكی میآمدند. در نازیآباد هفت، هشت تا زمین خاكی خوب وجود داشت. چهارصد دستگاه بود، زمین آریا بود، زمین پرسپولیس علیآباد بود. اصلا در این زمینها لیگ داشتند. در منطقه خزانه، آقایی به نام نبی چهل سال لیگ برگزار میكرد. خیلی از فوتبالیستهای ما از همان لیگ یا گود شهرزاد ساخته شدند. خود من هم یكی دو بار رفتم بازی كردم. حالا به جای آن زمینهای خاكی ، مدارس فوتبال به وجود آمده كه این مدارس فوتبال هم به نظر من كمك زیادی نمیكند.
*یعنی به نظر شما این مدارس به هیچ وجه جای آن زمینهای خاكی را نمیگیرد؟!
-اصلا! چون در آن زمین خاكیها عشق و علاقه بود. كسی كه مربی یا سرپرست میشد، از جیبش هزینه میكرد. آقا یحیی در نازیآباد بود كه تیم آریا را داشت و بنده خدا شخصا هزینهها را میپرداخت. تیمی بود به نام پیكان كه داداش بزرگ من در آن بازی میكرد. آقای داود خسروینژاد- خدا بیامرز- از جیبش برای تیم خرج میكرد. درست است كه الان مدارس فوتبال داریم ولی ماهیت آنها اقتصادی است و دیگر جنبه سازندگی ندارد.
*یعنی آن روزگار آدمهایی از جنس متفاوتی در فوتبال بودند و كارشان این بود كه این گونه بازیكنان را كشف میكردند. مثلا میآمدند امیر قلعهنویی را پیدا میكردند، اما حالا از آن نوع آدمها دیگر خبری نیست.
-وقتی كه بستر كاری از بین برود، عوامل و آدمهای آن كار هم از بین میروند، عشق و علاقه نسبت به آن نیز از بین میرود. اول باید بستر و افراد باشند تا به تبع آن عشقی هم به وجود بیاید.اشخاصی كه در آن زمان برای تیمشان بوق میزدند، از جیب خودشان هم خرج میكردند. عشق و علاقه بود ولی الان دیگر به آن صورت نیست.
* میشود گفت كه شخصیت امیر قلعهنویی در همان زمینهای خاكی شكل گرفت؟ شخصیتی كه بعدها به لباس مربیگری رسید، این شخصیت در چه پروسهای بوجود آمد؟
- اصلا شما شك نكنید كه از توپهای پلاستیكی و زمین خاكیها بود. خود من آن زمان كه بچه بودم، دنبالهرو تیم داداش بزرگم (پیكان) بودم. یعنی آنها هر جا میرفتند، من هم كه هفت سالم بود، دنبالشان میرفتم و بازیهای آنها را با عشق و علاقه نگاه میكردم. اصلا شما شك نكن كه همه كسانی كه فوتبالیست شدند، این جوری بودند. یقینا از تیمهای خاكی شروع كردند.
* شمااز كدام تیمها فوتبال را شروع كردید؟
-اولین تیم من بعد از انقلاب، جوانان افسر بود كه مربیاش آقای چنگیز نجفی بود. بعد از آن من یك رفیق داشتم به اسم رضا فرهادیكیا كه شهید شد- خدا بیامرزدش- ایشان بازیكن جوانان راهآهن بود و من را به راهآهن برد و به ناصرخان(ابراهیمی) معرفی كرد و بعد از آن بازیكن راهآهن شدم.
*در یك برهه در شاهین به نظر میآمد كه قلعهنویی باوجود بازیكنانی بزرگ، شخصیت فرماندهی دارد. این برداشتی بود كه از بیرون از زمین میشد.
- نه تورا بخدا این لقب در آن زمان و با آن بازیکنان بزرگ به من نمی آمد. شما ببینید مجتبی جباری و محرم نویدكیا بازیكنانی هستند كه هم فنیاند و هم وزنی، یعنی اینها در زمین ناخودآگاه حركت وزنی دارند. یك موقع میبینید از نظر فنی هم ضعیفند اما با آن حركت وزنی، كار تیم را روبراه میكنند. شاید من هم كمی از این نوع خاصیت راداشتم.
* باشگاههای كنونی فوتبال از نظر سختافزاری با آن دوره قابل قیاس نیستند اما از لحاظ فنی فكر میكنید رشد لازم را داشتهاند؟
- نه، ندارند. من چند سال است این حرف را میزنم كه چون پول بیرویه در فوتبال آمده پیشرفت كیفی فوتبال گم شده است. وقتی كه یك پارچ آب را در یك لیوان بریزید، سرریز میكند. ما در بحث مالی فوتبال یك انفجار بیرویه داشتهایم. مثلا شما ببینید، احمد مۆمنزاده آمد با یك رقم آنچنانی، هاشمینسب و بازیكنان دیگر، چون برنامه نداشتیم، یك انفجار مالی بوجود آمد كه به فوتبال ما ضربه زد. پس از آن افرادی نظامی و صنعتی به خاطر اینكه پول و تریبون در اختیار داشتند در این دهه اخیر به فوتبال ما اضافه شدند و به تبع آن عشق و علاقه و اصالت در فوتبال گم شد.استثناءهایی نیز بودند همچون آقای مهرداد هاشمی كه صنعتی بود و به فوتبال ما خدمت كرد. خود آقای رویانیان آمد و تا حدودی تحول ایجاد كرد. آقای جعفری در تیم فجر را هم میتوانیم نام ببریم ولی اصل بحث من این است كه نباید این اشخاص به فوتبال راه پیدا میكردند.
* باز هم میخواهیم به سراغ زمینهای خاكی برویم. به آرشیو عكسهای فوتبالی كه نگاه میكردیم بزرگانی همچون نصرالله عبداللهی را میدیدیم كه جزو قدر قدرتهای آن زمان بودند اما یك جوان در میان آنها بود مثل امیر قلعهنویی كه توی یك بازی با وجود جثه كوچکی كه داشت مثلا با علی پروین سرشاخ میشد. میخواهیم بدانیم چه چیزی باعث میشد كه شما میتوانستی با آن شرایط درخشش داشته باشی.
-قبل از هرچیز باید اشاره کنم به این نکته که به بعضی از آدمها كه میگویند "عمو"، و به حق هم میگویند. عمو نصی هم به حق "عمو" بود، یعنی آدمی اخلاقی و معرفتی بود. من به شاهین رفتم و رفتار عمو نصی و آقای محمد صادقی- كه بازی او را خیلی دوست داشتم و خیلی روی من تأثیر داشت- را میدیدم. خدا مرا دوست داشت كه كمكم كرد تا دو سال در كنار آقای صادقی فوتبال بازی کردم. من در كنار خیلی از بزرگان بازی كردم. رضا عباسی، عزت طاهرخانی، بهروز تابانی، ولی وقتی به شاهین رفتم آقای صادقی را خیلی دوست داشتم. از بازی علی آقا، (پروین) آقای قاسمپور و آقای برزگری خیلی خوشم میآمد. با همه اینها دوست و همبازی شدم. زمانی كه وارد فوتبال شدم رفتار عمو نصی خیلی به من كمك كرد. فكر میكنم قبل از هجده سالگی به تیم شاهین رفتم و اصلا باور نمیكردم كه عمو نصی با آن خصوصیات اینقدر آدم افتادهای باشد ولی این خصوصیت را در ایشان دیدم. عمو نصی در شكلگیری شخصیت من خیلی تأثیر داشت و من به واقع قبول دارم كه ایشان عمو است.
*آیا كسی هم بود كه در نوجوانی شما، الگویتان باشد؟
در بحث فنی وقتی كه من با ناصرخان ابراهیمی به عنوان اولین مربی برخورد داشتم، خیلی به من كمك كرد ولی رفتار عمو نصی هم خیلی در من تأثیر داشت. در بحث هنری، من فیلمهایی چون قیصر، گوزنها و... را خیلی دوست داشتم. الگوی من در زندگیام، مادر خدا بیامرزم بود. او مادری بود كه سختیهای بسیاری را كشید و درس انسان بودن را به ما داد- خدا روحش را شاد كند- زن واقعا بزرگی بود و من همیشه ممنون او هستم. به واقع انسان بزرگی بود چون جوانیاش را برای ما گذاشت. الگوی اصلی من در تحمل شداید زندگی، مادرم است.
*خاطرهای از سینما رفتن در دوران نوجوانی دارید؟
- شاید خوب نباشد و بدآموزی شود اما برای ایجاد یک لبخند بد نیست بگویم ما هر وقت كه درس بلد نبودیم به سینما میرفتیم. در بازار دوم نازیآباد یك سینما بود با دو فیلم . مواقعی كه درسمان را یاد نگرفته بودیم، فرار میكردیم و دفتر حضور و غیاب را هم میبردیم سینما و آنجا حاضر و غایب میكردیم! هر كس از جمع شاگردان هم كه غایب بود و آنجا نبود، اذیتش میكردیم... الان خیلی از هنرپیشهها را قبول دارم مثل آقای ارجمند، پرویز پرستویی، عزتالله انتظامی، آقای مشایخی، آقای فراهانی و... محتوای سینمای ما آن موقع خوب نبود ولی هنرپیشههای خیلی قوی داشتیم.
* جدا از بحث باشگاهی در تیم ملی شما به حق خودتان نرسیدید البته یكی از دلایل آن هم، وجود بازیكنان خیلی عالی بود یعنی واقعا جدال بسیار سختی بود اما باز هم به نظر میرسید كه قلعهنویی در تیم ملی آن زمان به حقش نرسیدو البته مصدومیت ها هم در میان بود؟
-فكر میكنم بیشتر بدشانسی بود. آن دوره فوتبالیستهای بزرگی بودند كه اگر الان هر كدامشان بودند، در این فوتبال بالای چهار میلیارد میگرفتند. هافبكهایی كه زمان ما بودند در سطح بسیار بالایی قرار داشتند، كسانی همچون عربشاهی، سیروس قایقران خدابیامرز، احدی، شاهرخ بیانی، مجید نامجومطلق، درخشان، نعلچگر و... بازی میكردند.واقعا در خط هافبك ترافیك بسیار سنگینی بود. البته من در حد و اندازه آنها نبودم ولی بدشانسی هم در تیم ملی آوردم. ماجرای خاص بنده را آقای عبدالله سعیدی میداند كه در زمان مرحوم دهداری چهار سال از تیم ملی كنار ماندم- دلیل آن را هم نمیخواهم حالا باز كنم- مقداری هم مصدومیتهای خودم بود كه در این قضیه تاثیرگذار شد ولی من شكر میكنم كه به هر حال لطف و عنایت خداوند و اهل بیت شامل حالم شد كه این جایگاه- كه چیزی هم نیست- نصیب من شد.
*در بخش مربیگری در باشگاه، بحث ركوردزنی مطرح شده هرچند این همه چیز فوتبال نیست اما این واقعیتی است كه نمیشود آن را كتمان كرد. الان به نظر میرسد كه امیر قلعهنویی، ریزهكاری های این حرفه را فهمیده و به جایگاه لازم رسیده است. مثل فرگوسن در انگلیس که به راز و رمز مربیگری در فوتبال رسیده بود و موفقیتهای بسیاری را داشت. آیا با همان جدیت و انگیزه اولیه کارتان را ادامه می دهید و سالها در مسیر موفقیت گام برمی دارید و یا...؟
-البته من اعتقاد چندانی به این موضوع در ایران ندارم. نگاهی كه در انگلیس به فوتبال هست، در ایران نیست. اعتقاد من این است كه در آن جا روش های مناسب و درستی اجرا میكنند. افرادی كه افكار ناپاك داشته باشند، نمیتوانند به فوتبال آنها راه پیدا كنند. در فوتبال ما نخبهكشی رسم است- البته من كلیت قضیه را میگویم- و در ارتباط با خودم صحبت نمیكنم. مناز روزی كه فوتبال را شروع كردم برای خودم برنامه داشتم خصوصا در بحث مربیگری، ما یك اردوی سنگین در گیلان داشتیم كه من با مجتبی محرمی هم اتاق بودم. وقتی كه برای استراحت میآمدیم، من تمرینات آقای استانكو را یادداشت میكردم و برای خود نگه میداشتم. آن موقع مجتبی تیكه میانداخت و میگفت بابا حوصله داری؟! من از همان موقع برای خودم هدف و برنامه داشتم ولی در اصل، صحبت من این است كه مربیگری توی ذات برخی آدمهاست. علی آقا پروین كه در زمان خودش توانست آن قهرمانیها را بیاورد، نه كلاس و نه آنچنان مربی خارجی دیده بود ولی آن خمیر مایه را داشت.
به نظر من اصل مربیگری در فوتبال، همان خمیر مایه آدمهاست كه به صورت مدیریت ظاهر میشود ولی برای شاخ و برگ آن مثلا باید به كلاس رفت و ارتباط برقرار كرد چون عصر ارتباطات است و نباید از این غافل شد كه من این را هم انجام دادهام. بالاترین مدرك مربیگری در دنیا، شكل حرفهای آن است كه من آن را هم گذراندهام ولی در اصل، همان خمیرمایه و جوهره لازم است كه به صورت ژنتیكی و ذاتی وجود دارد. ما یك چیز در فوتبال داریم به نام كوچینگ زمان بازی كه در هیچ كلاسی نمیتوانید پیدا كنید. در بازی با الشباب كه 4-2 پیروز شدیم، ما یك- صفر بودیم. حمودی را بیرون آوردم و حنیف را بردم توی زمین؛ اگر ما آن بازی را میباختیم صد تا مطلب علیه من مینوشتند. به عقلم رسید كه آنها دارند بازی مستقیم میكنند. یك شماره 9 داشتند كه خیلی قوی بود و توپها را نگه میداشت. من حنیف را بردم توی زمین كه ضربههای مستقیم بزند تا ما بازی را ببریم توی زمین حریف. در آن موقع، تعویض من خیلی كارساز شد. این موضوع توی هیچ كلاسی نبوده چون كوچینگ زمان بازی، بخش ذاتی مدیریت است.
*این مسئله از كجا ناشی شده؟
-معمولا آنهایی كه از پست هافبك و هافبكهای بازیساز، مربی میشوند موفقتر هستند. خود علیآقا (پروین) یا آقای قاسمپور یا آقای درخشان هم این خصوصیات را دارند. اینهایی كه معمولا در خط هافبك هستند، مربیان موفقی میشوند. شما در هیچ جای دنیا نمیبینید یك مربی كه قبلا دروازهبان بوده، رزومه خیلی خوبی در مربیگری داشته باشد، شما در دنیا بررسی كنید، مربیانی كه در خط هافبك بودهاند، موفقتر هستند.
* عكسی را دیدیم كه در یكی از دربیها، بین نیمه، مجید نامجو مطلق و شاهرخ بیانی با هم درگیر بودند. شما یك دستتان را روی پای این و دست دیگر را روی پای آن یکی گذاشته بودید. در آن جا شما كاپیتان نبودید اما در حال آرام كردن آن دو نفر بودید.
-آن موقع سنت غلطی در استقلال بود كه بازوبند كاپیتانی را در یك بازی به مجید و در بازی دیگر به شاهرخ میدادند. در آن دربی بین این دو بازیكن كمی درگیری پیش آمده كه هر كدام از آنها میگفت من باید كاپیتان باشم. منصور خان تصمیم گرفت آقای احدی را كاپیتان بگذارد. اینها در بازی روابط خوبی با هم نداشتند و همین هم باعث شد ما ببازیم در صورتی كه بازی 1-صفر بود و ما خوب هم بازی میكردیم ولی باختیم.
* رویههای نامناسبی در فوتبال ایران داریم. مثلا در اینجا بزرگترهای فوتبال گاهی اوقات با یكدیگر جدالهای لفظی بدی به وجود میآورند كه یك سری افراد از این فاصلهها و فضاها، سوءاستفاده میكنند. به نظر میرسد آن كار اصلی كه مبارزه با فساد در فوتبال است در این خلاء انجام نمیشود و ابتر میماند. آیا راهكاری به ذهن شما میرسد كه این نقیصه برطرف شود؟ علاقهمندان به فوتبال از شما این توقع را دارند كه در این جدالهای لفظی خویشتندار باشید. مثلا وقتی كه امیر قلعهنویی با علی دایی یا محمد مایلی كهن دعواییدارند، در انظار عمومی و رسانهای نباشد و پشت پرده مشكل خودشان را حل كنند تا یك عده سوءاستفاده نكنند.
-من خودم قبول دارم كه این كار اساسا درست نیست. البته من خودم راجزو بزرگان فوتبال نمی دانم . ما باید بزرگان فوتبال كشورمان را حفظ كنیم. ما باید یك نفر مثل آقای دایی را كه الگوی فوتبال بینالمللی ماست به عنوان سرمایه فوتبال حفظ كنیم، نه اینكه به طرفش تركش بزنیم. آن تركشها باعث به وجود آمدن درگیریها می شود. مثلا اگر فضایی كه برای فرگوسن درست كردند، برای علی دایی هم درست میكردند، آیا این مشكلات برای او به وجود میآمد؟ من این جوری جواب سۆال شما را بدهم كه در فوتبال ما، برخی به دنبال نخبهكشی هستند. با یكی از بزرگان فوتبال درگیر می شوند تا خودشان را مطرح كنند. اینها میآیند با چهار نفر طرف میشوند كه در مطبوعات مطرح شوند. بالاخره آن هفتاد، هشتاد صفحه كه گفتیم باید این جوری پر شود! به نظر من اصل این درگیریها از اینجا نشأت گرفته و مقداری هم به واسطه آدمهایی است كه از بیرون آمدند و عامل این مسائل هستند ولی من به شخصه اینجا شما را وكیل میگیرم كه در هیچ دعوایی شروعكننده نبودهام. شما میتوانید آرشیو مطالبتان را مرور كنید و به صحت این موضوع برسید. خیلی از مطالب هم برایم مهم نبوده ولی آنجایی كه ترور شخصیت بوده جواب دادهام. من آدمی نیستم كه بخواهم درگیری را شروع كنم.
*در این سالها وقتی كه شما را در یك طرف و مخالفانتان را در طرف دیگر قرار میدهیم. كه البته این مخالفان از نظر اسمی، هم كوچك و هم بزرگ بودهاند- میبینیم خیلی از وقت شما به طور ناخواسته صرف این مسائل شده است.آیا این روال خوبی است؟
-در جایی كه ترور شخصیت وجود دارد، من باید به دنبال قانون برویم تا به شكل قانونمند با آن برخورد كنم. من هیچ وقت مقابله به مثل نكردهام چون در شأن و شخصیت خود نمیدانم كه به خیلی از این حرفها جواب بدهم ولی بعضی جاها هم شكایت كردهام و از حق و حقوقم دفاع نمودهام.
*وگاهی هم با الفاظی خاص شما را خطاب قرار دادهاند.
-این حرفها انگیزه مرا دوچندان میكند. من روزانه هشت ساعت برای كارم وقت میگذارم. دو، سه ساعتی این جا تمرین میكنیم، بعد میروم ناهار میخورم و به دفتر كارم می روم. روزی دو، سه ساعت فیلم تماشا میكنم. «مهندسی تمرین» میكنم، حالا در هر تیمی چه استقلال، سپاهان یا در تراكتورسازی باشم. بعد فیلمهای بازیهای خودمان را نگاه میكنم. این حرفهای «چیپ» روی من اثری ندارد.
*این وجه از زندگی امیر قلعهنویی را خیلیها نمی دانند و فكر میكنند امیر قلعهنویی میآید و نیم ساعت قبل از تمرین حاضر میشود و به سبك علی پروین تمرین را نگاه میكند و میرود. دوباره فردا... این وجه از زندگی امیر قلعهنویی را ندیدهاند!
-البته در ذهن مردم این مسائل نیست . در برنامهای كه یك ماه پیش به شبكه خبر رفتیم یك سری توضیحاتی را من و آقای صالح دادیم كه هر وقت خواستید، آمار هم به شما میدهیم. من خوشحالم كه اولین مربیای هستم كه توی فوتبال برنامه آورده است. شما ببین كه من چه وقت برنامه سه ساله دادم و خیلیها هم انتقاد كردند؟! جزو اولین كسانی بودم كه روانشناس و آنالیزور را در فوتبال آوردم. در گروه تیمی، 17، 18 نفر همكار آوردم كه توی برنامه 90 از من انتقاد كردند كه چرا در تیم ملی این همه آدم آوردهای؟!
*مسلما وقتی كه امیر قلعهنویی از مهندسی تمرین حرف میزند، بعضیها میگویند این مربی سنتی است و نباید از این حرفها بزند!
- این حرفها از افكار ناپاك نشأت میگیرد و در فوتبال ما افكار ناپاك كم نیست. كسی كه مهندس شده، قبلش برای تحصیل به دانشگاه رفته تا به این درجه رسیده است. من بالاترین مدرك مربیگری را كه دوره دو ساله داشته و مدرس اصلی آن «روته مولر» بوده، گذراندهام. من در دلم به حرفهای این آدمهای كوچك میخندم چون توانایی بیشتری در آنها وجود ندارد. از آدمهای كوچك نباید توقع داشته باشی كه حرفهای بزرگ بزنند! من بالاترین مدرك مربیگری دنیا را گرفتهام حالا به من بگویند سنتی! چه اشكالی دارد؟ سنتی كه بد نیست. شما الان به آقای نیك نفس زنگ بزن بگو برنامه تمرینی قلعهنویی را شرح بده. ما هر جا كه هستیم یك بولتن تمرینی داریم كه هر ماه به مدیرعامل میدهیم. بروید ببینید چه كسی این كار را كرده است. كارهایی را كه ما در تیم ملی انجام دادیم، از آقای «ماركار آقاجانیان» بپرسید كه چه طرحهایی داشتیم. تیم ملی ب مال ماست...
*فکر می كنیدچرا یك عده این ذهنیت منفی را دارند؟
-برای اینكه امیر قلعهنویی میخواهد سالم زندگی كند و به كسی باج نمیدهد. سالم زندگیكردن و باج ندادن، هزینه دارد. من این هزینه را قبول كردهام و تا آخرش هم همینطور خواهم بود.
*از همان دوره بازیگریتان، این گونه بودهاید؟
- بله، الحمدالله هر كسی نداند شما مرا به طور كامل میشناسید و خوشحال هم هستم كه این آدمهای ناپاك راجع به من بدگویی میكنند چون اگر روزی از من تعریف كنند، من باید به خودم شك كنم. من تمام مدارج مربیگری را گذراندهام. علاوه بر این ،دو ماه با تیم لوركوزن بودم و در دو كنفرانس مهم برلین و هلسینكی شركت داشتم. اسمم را برای اتحادیه اروپا (انگلیس) نوشته بودم و دو سال در نوبت منتظر ماندم تا مرا قبول كردند ولی متأسفانه به آن سالی خورد كه من در تراكتورسازی بودم و اگر آن كلاس را میرفتم شاید نمیتوانستم تیم را جمع و جور كنم. سه هزار پوند باید از جیب میدادم. ثبتنام هم کرده بودم و رفتم پول واریز كنم چون اگر قرار بود در سپاهان بمانم و آن كلاس را بروم، نمیشد و بعد آمدم تراكتور؛ دیدم كه تیم، آن جور كه باید باشد، شكل ندارد و مجبور شدم صرفنظر كنم. جا دارد از آقای محمد تقوی در لندن كه این كار را برای من انجام دادند تشكر كنم.
*امیر قلعهنویی خودش هم میداند دشمنانش منتظرند كه یك جا او زمین بخورد، این انتظار آنها به شما چه حسی میدهد؟
-اگر شما این حرفها را كوچك ببینی و برای خودت مجسم كنی كه این افراد كوچك هستند بنابراین ذهن خودت را مشغول نمیكنی. این ارقامی كه ما درآوردیم، دو دوره كه من در جام باشگاههای آسیا بودم دو تا گروه مرگ بودند و در هر دو دوره تیم من با اقتدار بالا آمده است. تنها مربیای بودم كه دوبار در ریاض از تیم الهلال بردهام. با سپاهان درهفت بازی، 17 گل زدیم. با استقلال هم كه با اقتدار از گروه مرگ بالا آمدیم. حالا حساب كن یك مربی خارجی اگر به جای من بود، همین آدمها كه قلمشان ناپاك است و نمیخواهند از خوبی من بگویند چه قدر «بهبه» و «چهچه» میكردند؟! من پرامتیازترین مربی این دهه آسیا هستم.
*متأسفانه مربیان ما برخلاف ادعایشان، با بخش رسانه بیگانه هستند. شما خودتان در اغلب درگیری با افراد رسانه ای کاری می کنید که پای همه وسط کشیده شود در حالی که می دانیم طرف حساب شما عده ای خاص هستند. تقریبا بقیه مربیان هم این گونه عمل می کنند. چرا اجازه چنین کاری را می دهید؟
-صحبت های من همیشه به نفع رسانه است. من حرف دل رسانه ای های سالم را می زنم. من آن رسانهای را كه صداقت دارد با رسانههای منفعت طلب تمیز میدهم. اتفاقا حرفهایی كه من میزنم، باید خود رسانه ای های سالم بزنند و از حرمت خود دفاع کنند. قلم، قداست دارد و خداوند به آن قسم خورده است پس نباید به دست هر كسی بیفتد. بحث من این است كه وقتی قرار است 70 صفحه پر شود نباید هر چیزی را بنویسید! روزنامهای به نام ... داشتیم كه تفسیری بود ولی تعطیل شد.چرا؟ الآن ذائقه مردم را به سمت جنجالسازی بردهاند. الان نشریه و یا برنامه كه جنجالسازی كند، طرفدار دارد! این مسئله به صورت نماد درآمده كه اگر یك روز، نشریهای بخواهد تیراژ خود را بالا ببرد، باید به سمت حاشیه برود. من به حرفهای خودم اعتقاد دارم چون این گونه افراد را از نزدیك دیدهام كه چه مدلی و چكاره هستند. پنج میلیون هم جریمه شدم. برایم مهم نیست ولی حرفهایی كه من زدم، به نفع آدمهای سالم مطبوعات است. من اعتقاد دارم آدم های شریفی در رسانه های ورزشی کار می کنند که حق آنها توسط عده ای فرصت طلب خورده می شود.
*تا به حال كسی به طور مستقیم به سراغ شما آمده كه برخورد باجخواهانه داشته باشد؟
-اصلا! من جوری رفتار كردهام كه نزدیك من نیایند.
* آیا شده كه پیغامی برای شما بفرستند؟
- در بحث تیم ملی توقعاتی در سطح رسانهای بود كه من جواب ندادم. بازیكنی را توصیه كرده بودند كه من قبول نكردم. یكی از علتهایی هم كه 330 مقاله علیه من نوشتند، همان بود. زمانی اعتقاد داشتم سیدجلال حسینی را باید بگذارم خوشحالم که او الان یکی از بهترین مدافعان ایران است. تیم ب را تشكیل دادم كه الآن 90 درصد از آنها در فوتبال مملكت بازی میكنند. خدا را شكر كارهایی را كه كردم، براساس اعتقادم بوده و جواب داده و هیچ هم ناراحت نیستم. تا روزی كه هستم به قول یكی از بزرگان - شاید آقای بهجت بوده - ما آمدیم زندگی كنیم تا قیمت پیدا كنیم، نه به هر قیمتی زندگی كنیم. یك دقیقه باعزت زندگی كردن بهتر از ده سال باذلت است. تا حالا نه به یك مدیر زنگ زدهام كه وقت بگیرم و نه پشت در اتاق كسی انتظار كشیدهام. هر جا كه رفتم، آنها مرا دعوت كردند. لطف خدا شامل حالم شده و الآن هم هیچ چیزی نیستم ولی این كه هستم، از لطف خدا بوده است.
* در مربیگری، ما دو سبك و روش داریم. یك سری با آرامش و دسته دیگر با تندخویی كار میكنند. به نظر شما نهایتا كدام یك از این دو شكل موفقتر است؟
-هر انسانی ویژگی مختص به خودش را دارد كه در مربیگریاش هم تجلی پیدا میكند. این موضوع به خصوصیات ذاتی آدم برمیگردد. برای چی در فوتبال محوطه فنی گذاشتهاند؟ برای اینكه استرس و فشار روی مربی زیاد است و او بتواند توی آن محوطه، خودش را تخلیه كند. شما اسكولاری را ببین كه چه جنب و جوشی دارد. برخی مثل دلبوسكه خونسرد مینشینند. بعضیها مثل مورینیو، بعضی مثل فرگوسن... به خصوصیات ذاتی اشخاص مربوط میشود. یكی مثل من در زمان بازی، انرژی مصرف میكند و بازیخوانی میكند و به بازیكنانش انتقال میدهد، یكی هم ساكت مینشیند.
*میگویند امیر قلعهنویی در رختكن تیمش غوغا به پا میكند. البته در فوتبال دنیا هم این مسئله هست ولی منتقدان شما میگویند در رختكن با بازیكنانتان برخورد بدی دارید و وقتی كه عصبی میشوید فحاشی میكنید. شاید امسال ریشه نارضایتی یكی دو بازیكن مطرح استقلال همین موضوع بود!
-بله، من عصبانی میشوم و داد هم سر آنها میزنم ولی فحاشی نمیكنم. مثلا میگویم كه باغیرت و تعصب و شرف بازی كنید، اما آدمهای ناپاك این سناریو را درست كردند. من از شما میپرسم، شما آمار چند ساله نیمه دوم مرا دربیاورید، آیا همیشه این جوری بوده که با تهدید و فحاشی ببریم؟! یعنی بحث فنی نداشته ایم؟ چرا به این بخش کار نمی پردازند؟
*البته خیلیها هم معتقدند اگر توپ و تشر نباشد، بازیكن كارش را درست انجام نمیدهد؟
-مگر میشود كه همه این آمار با توپ و تشر باشد؟!
* فصل قبل به خاطر مشكلی كه برای پایتان پیشآمد چند بازی نبودید. نقش شما در كنار زمین ملموس است. بازیكن كه در چشم قلعهنویی نگاه میكند، میفهمد كه باید بدود. سیاوش اكبرپور میداند كه باید بدود. ایمان موسوی دیگر نمیتواند بازی دربیاورد و...
- خیلیها هستند كه این كاریزما را دارند. مربی در كنار زمین عین یك بازیكن انرژی مصرف میكند. من بازیخوانی میكنم و به بازیكنان داخل زمین انتقال میدهم. این همه آمار داشتیم. چه توی جام باشگاههای آسیا و چه در لیگ ده دوازده ساله، همهاش فنی بوده است.
*میگویند توپ و تشرهای داخل رختكن شما شبیه به جریان پروین در اردوی سال 60 است. در سال 1994 قطر، شما یادتان هست كه در رختكن بعد از آن بازیها و گلهایی كه بهزاد غلامپور خورده بود، علی آقای پروین چه رفتاری با او داشت؟
-من آنجا بودم. خدای من گواه است كه علیآقای پروین هم یك كلمه فحاشی نكرده بود. ناراحت بود. آدم روی تیمش باید غیرت داشته باشد. شما نباید روی مسئولیت خود غیرت داشته باشی؟ علیآقا ناراحت بود ولی توهین نكرد. این حرفها مال آدمهایی است كه خودشان ناپاك هستند. مثلا یكی از مربیان در سه سال گذشته از من بیشتر پول گرفته و از آدمهای باندهای رسانه ای بوده- من قرارداد او را دیدهام- كسی به او كاری نداشت. ولی آمدند مرا سیبل كردند. من دروغ نمیگویم و بالای سقف گرفتهام. آن اعتقادی كه دارم به من میگوید دروغ نگو ولی آنها با آن مربی كار نداشتند و به سراغ من آمدند. من دو قهرمانی و یك نایب قهرمانی داشتم ولی به من گفتند بیا در سازمان لیگ تعهد بده! من هم نرفتم تعهد بدهم. خوشحالم كه آن قانون آبكی هم از فوتبال ما برداشته شد. شما وقتی كه بخواهی این اخلاق را داشته باشی و این مدلی زندگی كنی، یك سری تبعات هم دارد كه البته برای من قشنگ است چون از جانب آدمهای كوچك و ناپاك است.
*این تبعات برای شما چه بوده است؟
-همین مطالب كه علیه من نوشتهاند. من خوشحالم كه در دل مردم هستم. تنها سرمایهای كه من دارم این است كه رابطه خوبی با مردم دارم و فكر میكنم آنها كمی مرا دوست دارند.
*خیلیها میگویند امیر قلعهنویی تأثیرپذیری از سبك علی پروین دارد. آیا امیر قلعهنویی، علی پروین مدرن است؟
- هر كس در زمان خودش قابل ارزیابی است. علیآقا از نوادر فوتبال ماست، نه فقط برای پرسپولیس كه در فوتبال ما نادر است. شما به تاریخ مراجعه كنید ببینید چند نفر مثل پروین پیدا میكنید. اگر ما از این آدم بزرگ چیزهایی را یاد بگیریم كه اشكالی ندارد. من اصلا با ایشان قابل قیاس نیستم. شخصی مثل آقای پروین در زمان خودش محاسن زیادی داشته است. چه اشكالی دارد كه از آن خوبیهای ایشان ما تجربهاندوزی كنیم؟
*حتی قلعهنویی دوست دارد در ارتباط با دوستانش همچون علیآقا رفتار كند و دور و برش همواره شلوغ باشد.
- من خیلی دوست دارم كه همیشه دور و برم شلوغ باشد. سفرهای باشد و همه دستشان توی این سفره باشد. آدم باید نانرسان باشد. من در سپاهان به آقای فتاحی، در استقلال به آقای نظری و در این استقلال اخیر به آقای امیری گفتهام كه اگر پسر من اینجا ناهار بخورد، از قرارداد من كم كنید. در سپاهان به خاطر مخارج رفقایم، چهل میلیون تومان به عنوان كسورات، از قراردادم كم كردند. سال اولی كه به سپاهان رفتم دنبال خانه میگشتم و یك مدت طول كشید. به زن و بچهام گفتم بیایید توی همان هتلی كه من بودم زندگی كنید. من از باشگاه خواستم مخارج آن دو هفته را كه خانوادهام در هتل بودند، از قراردادم كم كنند. من دوست دارم دور و برم شلوغ باشد منتها مخارج آنها را خودم میپردازم. خوشحالم كه همیشه ده تا پانزده درصد از مبلغ قراردادم را، من و خانمم صرف امورخیریه میكنیم. افتخار میكنم كه دور و برم شلوغ باشد. هركسی كه نمیتواند این ارتباط را برقرار كند.
*در بحث فنی كه شما فرمودید همین امسال 17، 18 نفر به عنوان اعضای كادر فنی انتخاب كردید، بخش فنی با این قسمت خیریه كه شما میگویید تداخل پیدا نمیكند؟
-نه، بحث آن فرق میكند چون پول بیتالمال است. من مربی تیم بودم و یك سفر به امارات رفتم. علی كریمی با تیم بایرنمونیخ به امارات آمده بود. من با آقای مهاجرانی رفتم به هتلی كه تیم بایرنمونیخ آنجا بود تا علی كریمی را ببینیم. کادر فنی بایرنمونیخ هفتادوپنج نفر بودند. بحث این كه ما همكار داشته باشیم، مربوط به بیتالمال است. امسال من در ارتباط با تعدادمشاوران تیم استقلال كمی با آقای فتحاللهزاده اختلاف داشتم. ایشان گفت هزینه ما بالا میرود، گفتم هرجا كه هزینه بالا رفت از قرارداد من كم كنید.
*برای همین بود كه تعداد مشاور و آنالیزور بالا رفت؟
-نه، تعدادشان به اندازه است.
* شما به هر شهری میروید بهنظر میرسد كه تقریبا یك كادر جدید همراهتان است! مثلا کسی را كه به سپاهان بردید، از منتقدان جدی شمابود. بعد هم دوباره به نوعی دیگر منتقد شما میشود. این بخش قضیه از چه نشأت میگیرد؟
-اگر اعضای مجلس ما همگی یك فكر را داشته باشند كه به درد نمیخورد. من به ستار (همدانی) و ایمان عالمی گفتم كه شما چند سال میتوانید در كنار من باشید؟ بعد باید بروید برای خودتان تیم درست كنید. من خوشحالم كه همكارانم الآن در این فوتبال سرمربی هستند. مطمئن هستم كه همكاران فعلی هم میروند و ما با یك سری جدید كار خواهیم كرد.
* دایره دستیاران شما در این چند سال خیلی گسترده بوده است.
- اینها دستیار نیستند و همكار من هستند. آنهایی كه قابلیت نفر اول شدن را دارند میآیند و اول میشوند. نمونه بارزش منصور ابراهیمزاده بود كه او را به تیمملی آوردیم. خیلیها به من انتقاد كردند ولی منصور ابراهیمزاده تا فینال جام باشگاههای آسیا هم رفت.
* تغییر روش قلعهنویی در برخورد با بازیكنان چگونه است؟ مثلا در گذشته اگر به مهدی كیانی می گفت برو، دیگر ردخور نداشت! اما الان به نظر میرسد كه با سیاست برخورد میكنید. حالا عقیده دارید كه فلان بازیكن سرمایه است. این حرفها و تغییر رویه از جانب كسی همچون قلعهنویی كه موفقیت زیادی داشت، قابل تعمق است.
- این مطلب خیلی مهمی بود كه مطرح كردید. طبیعتا من با پنج یا ده سال یا حتی با ده ماه قبل خودم تفاوت دارم. من این را قبول دارم كه تجاربی به دست آوردهام. اتفاقی كه الان میافتد اگر پنج سال پیش میافتاد بازیكن را بیرون میكردم و حالا با روشهای دیگری با آن برخورد میكنم كه نشأت گرفته از تجارب دوران مربیگریام است. شاید با افرادی كه نشست و برخاست كردهام، در اخلاق و روش من تأثیر گذاشتهاند. خاصیت تجربه همین است كه آدم اشتباهات گذشته را تكرار نكند و به تكامل برسد. مثلا اگر نوك انگشت ما سیاه شود اول باید درمانش كنیم تا پیشروی نكند ولی اگر درمان نشود باید آن را قطع كنیم. همان اول كه نباید انگشتی را كه سیاه شده قطع كنیم. الان 16، 17 سال است كه من مربیگری میكنم. خدا را شكر كه من تجربیات بسیار خوبی به دست آوردهام.
*تیم استقلال پارسال مخزن باروت و كنترلش بسیار سخت بود. یك جباری به تنهایی چند مربی میخواهد تا كنترلش كنند!
-كار سختی بود ولی خدای منان و اهل بیت(ع) به ما كمك كردند.
*چه سیاستی به كار بستید تا توانستید این كار سخت را انجام بدهید؟
-اولا باید بازیكن خودت را روانشناسی كنی. بازیكنی احتیاج دارد كه دست روی گردنش بیندازی و به بازیكن دیگری باید بیمحلی بكنی. بازیكن باید به شما اعتماد پیدا كند و بداند كه با او صداقت داری. نمونه بارزش هاشم بیكزاده است، یا رضا عنایتی كه سال اول به استقلال آمد و آقای گل شد. پس بازیكن باید به مربی خودش اعتقاد داشته باشد و بداند كه مربیاش با صداقت پشت سر اوست. شاخ و برگ مربی این است كه روانشناسی كند و جنس بازیكن و تیم را بشناسد. شما یك سری رفتارهای كلی تیمی دارید و یك سری رفتارهای شخصی و فردی با بازیكن، همكار و مدیرتان دارید. باید زود تجزیه و تحلیل كنید تا بستر لازم را بهوجود بیاورید ولی من كاری كه میكنم و روشی كه به كار میبندم در وهله اول این است كه به بزرگان تیمم مسئولیت میدهم. از نظر رفتاری، اخلاقی و فنی به بزرگان تیمم مسئولیت اجرایی میدهم.
*امیر قلعهنویی فوتبال بیرون از زمین را نیز بلد است. یك نقل از علی پروین بود كه او میگفت من در زمین كارگران تمرین میدهم، میدانم كه آن پشت چه خبر است. به نظر میرسد كه قلعهنویی هم این آگاهی را دارد.مخالفانهای میگویند كه قلعه نویی زد و بند میكند.
- بالاخره باید شما به موضوعات مختلف فوتبال اشراف داشته باشی! اگر شما زرنگ نباشی سرت كلاه میگذارند. ما دو نوع زرنگ داریم: یك زرنگ هست كه كلاه سر مردم میگذارد و یك زرنگ هم هست كه نمیگذارد سرش كلاه بگذارند.
* تا به حال شده كه قبل از بازی به دنبال اسم داور مسابقه باشید؟
-اصلا؛ من فقط در روز بازی میفهمم چه كسی داور بازی ماست. اگر تا به حال از من موردی در این ارتباط دیده بودند، توی میدان اعدام، اعدامم میكردند. در مملكت ما هر كس خط قرمزی دارد كه اگر به آن خط قرمز نزدیك بشود چراغهایی روشن میشود و آلارمهایی زنگ میزند. این افكار را بوجود میآورند تا شما را از توی ذهن مردم بیرون بیاورند، ولی خوشحالم كه با این تفاصیل، من بیشتر توی دل مردم رفتهام. بالاخره این همه حرف زدند، یك كلمه مدرك نیاوردند. من نه به بازیكنی تلفن میزنم، نه به همكارم زنگ میزنم، نه با یك لیدر تماس میگیرم؛ الان نمیدانم كه قیمت مجید صالح چهقدر است! من فقط راجع به مجتبی جباری میدانم. آن هم برای این بود كه سال قبل مدیریت كردم تا جباری جای دیگری نرود. در عمرم فقط این بازیكن بود كه به قراردادش ورود كردم. من نمیدانم مثلا مهدی رحمتی یا خسرو حیدری چهقدر قرارداد بستهاند.
*امسال در مورد كسی عمل كردهاید؟
-نه، من فقط لیست خودم را دارم و اولویتبندی از اول تا سوم كردهام كه طبق آن درخواست، برایم عمل كنند.
*وضعیت امسال استقلال چگونه است؟
-ما ففط مشکل مالی داریم. با این حال وضعیت امروز ما نسبت سال پیش در همین روزها پیشرفت هم دارد. من به تیم فعلی خیلی امیدوار هستم و با همه وجود برای موفقیت کار می کنم.
*سوالات زیادی باقی ماند که با تشکر از شما به وقتی دیگر می گذاریم.
-من هم از شما تشکر می کنم واز این فرصت استفاده می کنم از آنهایی که به حق و نا حق از من رنجیده اند طلب بخشش می کنم.
مصاحبه
بخش ورزشی تبیان